در همين هفته پشت سر گذاشته شده اما سينماي امريكا ميزبان چند فيلم جديد بود. از فيلم پرفروش دكتر استرنج كه بگذريم، ملگيبسون نيز توانست با فيلم تازهاش باز هم سينماي امريكا را تحت تأثير خود قرار دهد. گيبسون 10 سال بعد از ساخت شاهكار سينمايي آپوكاليپتو، سراغ تاريخ كشورش رفته و فيلم ستيغارهاي (Hacksaw Ridge) را كارگرداني كرده است.
اين فيلم اكنون در رده پنجم پرفروشترين فيلمهاي سينماي امريكا در ماه نوامبر قرار دارد. «ستيغ ارهاي» براساس داستاني واقعي در جنگ جهاني دوم ساخته شده است. يك پزشك ارتش امريكا به نام دزموند داس كه حاضر نميشود سلاحي حمل كند، طي نبرد اوكيناوا در جنگ جهاني دوم با وجود شليكهاي بيوقفه دشمن، يكتنه جان بيش از ۷۵ نفر از همرزمانش را نجات ميدهد و در نتيجه موفق به دريافت مدال افتخار از دستان رئيسجمهور هري ترومن ميشود.
شايد اين داستان در برابر اتفاقهاي مختلفي كه براي دولت و ارتش امريكا در طول جنگ جهاني دوم رخ داده است، چندان در درجه اول اهميت قرار نگيرد ولي در زماني كه اكثر موضوعات تاريخي درباره جنگ جهاني دوم توسط فيلمسازان امريكايي ساخته شده يا در حال ساخت است، پرداختن به چنين داستاني جذابيتهاي خاص خودش را دارد.
بودجه ساخت «ستيغ ارهاي» حدود 40ميليون دلار اعلام شده و مجله معتبر فوربس ميزان فروش اين فيلم را در هفته اول اكران 14 ميليون و 750 هزار دلار اعلام كرده است. از اين ميزان فروش 5/8 ميليون دلار مربوط به فروش در سينماهاي امريكا است. اين ميزان از استقبال از فيلمي تاريخي درباره جنگ جهاني دوم را ميتوان با شرايط فيلمهاي ايراني مقايسه كرد.
چطور ميشود كه امريكاييها و حتي مردم ديگر كشورها حاضرند براي تماشاي تاريخ امريكا به سينما بروند اما ايرانيها حاضر نيستند براي تماشاي تاريخ كشورشان به سينما بروند؟! شايد بايد فيلم تاريخي ديدن را از امريكاييها ياد بگيريم.
در زماني كه مل گيبسون در حال ساخت ستيغ ارهاي بود، در ايران فيلمي ساخته شد كه كارگردانش سراغ موضوعي در تاريخ صد ساله اخير كشورمان رفته است كه خيليها اصلاً موضوع فيلم به گوششان نرسيده و نميدانند كه چه بلاي بزرگي بر سر ملت ايران آمده است. ابوالقاسم طالبي نيز بعد از ساخت قلادههاي طلا چند سالي از سينما دور بود تا اينكه سال گذشته با «يتيم خانه ايران» به سينما بازگشتي دوباره داشت.
با
وجود آنكه موضوعات تاريخي مهمي كه افكار عمومي نسبت به آنها آگاهي دارند
مانند «انقلاب اسلامي»، «ترورهاي دهه 60»، «تسخير لانه جاسوسي»، «كودتاي
نوژه» و چندين مورد هنوز در سينما گمنام ماندهاند، طالبي سراغ داستاني رفت
كه اهميت تاريخي دارد اما اطلاعات تاريخي درباره آن در اختيار اكثر مردم
نيست و نه در كتابهاي تاريخ مدارس به آنها پرداخته شده و نه در برنامههاي
تلويزيوني كه با موضوع تاريخ كشورمان ساخته شده است، به طور جدي به آن
پرداخته شده است.
«يتيم خانه ايران» در مقايسه با فيلم ملگيبسون كه به
زندگي يك سرباز امريكايي ميپردازد، به تاريخ جمعي ايرانياني پرداخته كه
در يك قرن گذشته چه بلاي عظيمي بر سر مردمي آمده است كه ناخواسته كشورشان
در كشاكش جنگ جهاني دوم محل برخورد ابرقدرتهاي آن زمان قرار گرفته و هر
كدام از طرفين دعوا تا جايي كه توانستهاند به چپاول مردم بيدفاع ايران
پرداختهاند. البته ديگر فيلم تاريخي كه هم اكنون بر پرده سينما است نيز
وضعيت چندان خوبي ندارد، «سيانور» ساخته بهروز شعيبي نيز كه درباره وقايع
دهه 50 گروهگ منافقين است با فروش متوسطي روبهرو بوده است.
امسال نيز چند فيلم مهم درباره تاريخ اين كشور در هاليوود ساخته شده است كه اغلب نيز گيشه موفق بودهاند. سينماي ايران امسال به طور استثنا سه فيلم درباره تاريخ معاصر را روي پرده برد كه هيچكدام به حد متوسط سينما در سال 95 هم نزديك نشدند. «امكان مينا»، « سيانور» و «يتيم خانه ايران» نشان دادند كه سينماي ايران با وجود ظرفيتهاي خوبي كه در پرداخت به موضوعات تاريخي دارد، هنوز ذائقه دوستداران سينما را به سمت سينماي تاريخي سوق نداده است.
يتيمخانه ايران نمونهاي از تلاش سينما براي آشكارسازي بخش مغفول ماندهاي از تاريخ معاصر است، تلاشي كه به دلايلي نتوانسته است در بعد اقتصادي موفق باشد. در اين شرايط براي آنكه سينماي تاريخي در بين ژانرهاي پرطرفدار سينما جايگاهي پيدا كند نبايد به شكستهاي تجاري چند فيلم به عنوان مانع غيرقابل عبور نگاه كرد، بلكه ميتوان با استمرار توليد زمينه را براي موفقيت سينماي تاريخي در ايران مهيا كرد.
منبع: روزنامه جوان